دریا
دیا... دریا وبه قول آرمین دیا واقعا زیباست دیشب وقتی من وبابایی وارمین کنار ساخل بودیم وتوی ماسه های دریا میدویدیم از حدا خواستم که هیچ وقت مارو از هم جدا نکنه ارمین داد میزد من دیا دوس دام ومیخندید هول کرده بودی مامانی ونمی دونست باید چه کار کنه خدایا نمیدونی چقد خندیدیم حالا وقت رفتن رسیده مگه ارمین می اد از خنده پکیده بودم داد میزد من دیا دوس دام...حالا من مونده بودم چه کار کنم اخه ...یک کم دیگه موندیم وبعد راه افتادیم خداییش خیلی خوش گذشت کلی خندییم به قول دایی سعید مگه می شه ادم نفسی مثل آرمین داشته باشه وباز نخنده میدونی باور وخنده من از چی بود از اینکه ارمین عید سال که دریا را میدید دبد...